جدول جو
جدول جو

معنی نکته سنج - جستجوی لغت در جدول جو

نکته سنج
شخص باریک بین و تیز فهم و خوش ذوق که در سخن اندیشه می کند، باریک بین، مراقب امور جزئی، دقیق، عیب جو، ایرادگیر
موشکاف، خرده بین، خرده کار، خرده شناس، خردانگارش، خرده گیر، خرده دان، نازک بین، نازک اندیش، ژرف یاب، ژرف بین، مدقّق، غوررس
تصویری از نکته سنج
تصویر نکته سنج
فرهنگ فارسی عمید
نکته سنج
کسی که در سخن اندیشه می کند و آن را می سنجد. سخن دان. اهل کلام. (ناظم الاطباء). آنکه نکته های باریک و لطیف را درک و بیان کند. (فرهنگ فارسی معین). دقیقه یاب. دقایق شناس:
باز کلک نکته سنجم مطلعی از سر گرفت
مطلعی چون شعلۀ آه از دلم شد رونما.
شفیع اثر (از آنندراج).
، نکته گیر. خرده گیر
لغت نامه دهخدا
نکته سنج
اهل کلام، سخندان، دقایق شناس
تصویری از نکته سنج
تصویر نکته سنج
فرهنگ لغت هوشیار
نکته سنج
((~. سَ))
باریک بین، تیز فهم
تصویری از نکته سنج
تصویر نکته سنج
فرهنگ فارسی معین
نکته سنج
باریک بین، خوش طبع، دقیق، ظریف، ظریف طبع، نکته پرداز، نکته دان، نکته گیر
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نکته سنجی
تصویر نکته سنجی
در امری دقت و باریک بینی کردن، مراقبت از امور جزئی، کنجکاوی، هوشیاری
باریک بینی، موشکافی، خرده بینی، خرده کاری، خرده شناسی، خرده گیری، خرده دانی، نازک بینی، نازک اندیشی، نکته دانی، ژرف یابی، ژرف بینی، ژرف نگری، غوررسی، مداقّه، تدقیق، تعمّق
فرهنگ فارسی عمید
(نُ تَ / تِ سَ)
عمل نکته سنج. رجوع به نکته سنج شود:
آنجا که درس و بحث جنون در میان بود
نوبت به نکته سنجی مجنون نمی دهیم.
طالب (از آنندراج).
، سنجیدگی در سخن و دقت در آن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(عِ)
نکته پرداز. نکته گو. که نکته های لطیف و مضامین دقیق و بدیع به کار برد:
ای چرخ مشعبد چه مهره بازی
وی خامۀ جاری چه نکته سازی.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا
(دِ دُ)
ناله پرداز. ناله گر. رجوع به ناله پرداز شود
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
نغمه سرا: نخلبندان حدایق اخبارو نغمه سنجان بساتین اسحار. (حبیب السیر ج 3 ص 2)
لغت نامه دهخدا
(تَ)
هر چیز که به وزن و ثقل کوه باشد. (ناظم الاطباء). چیزی که وزن کوه داشته باشد و آن به تخمین و قیاس باشد چه کوه ممکن نیست که در ترازویی از ترازوهای این جهانی سنجیده شود. (آنندراج) :
یکی را به دست افگنده کوه گنج
به سنجیده ها می دهد کوه سنج.
نظامی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
آنکه نکته های باریک و لطیف را درک و بیان کند. درک و بیان نکته های باریک و لطیف
فرهنگ لغت هوشیار
ناله کننده فریادوفغان کننده: پیش ازین ازناله پردازان اثر پیدا نبود عشق در خلوت سروری داشت بزم آرا نبود. (رضی دانش ظنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
باریک بینی، نکته پردازی، نکته دان
فرهنگ واژه مترادف متضاد